همزاد غزلهای غریبم

سلام به همه ی شما ببیننده های بد شانس که نگاهتون با حرفهای بنده گرد و خاک می گیره ...

امیدوارم اونقدر خسته نشید که فکر کنید باید یه حرف ناجوری به نویسنده ی بی استعداد این

خطوط بزنید .

یه غزل که نمی دونم چرا و چه جوری نوشته شده می گذارم و تا ته وجود یک قدمیم امیدوارم که به دردی بخوره .

 

ساییده شدم ، بنگ زدم ... اما حیف

رنگم نزدی زنگ زدم ... اما حیف

همزاد غزلهای غریبم نشدی

بی وزن شدم لنگ زدم ... اما حیف

رفتی تو فنجان نگاهم نشدی

تاریک شدم منگ زدم ... اما حیف

رفتی و غزل خانه ی چشمانت را

ترجیع هماهنگ زدم ... اما حیف

در خاطره ی کلیپ عشقت هر شب

با اشک نماهنگ زدم ... اما حیف

هر روز در آسمان بارانی دل

دوّاره ی هفت رنگ زدم ... اما حیف

شیطان رجیم بند بند غزلم

من نام تو را سنگ زدم ... اما حیف

لعنت به من و تماس و خط تلفن

هی زنگ زدم زنگ زدم ... اما حیف  

 

نظرات 3 + ارسال نظر
مرضیه جمعه 14 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:02 ق.ظ

سلام.خیلىخیلى زیبابود.راستش من خیلى خوشحالم که دوست شاعرى مثل شما دارم.مىخواستم توى گوگلین پیام بذارم ولى به مشکل بر مىخورم.حل شد حتما جواب پیام زیباتون رومیدم.

مریم تاران چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:09 ب.ظ http://www.avayedel.com

سلام امیر عزیز
شعرت بسیار بر دلم نشست .
هر جا که بنویسی چه در آوای دل چه در شعر نو و چه در اینجا مطمئنا موفق می شوی .
پاینده باشی .

نگین شنبه 22 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:55 ق.ظ http://delaram62.blogsky.com

سلام
عالی
مثل همیشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد