تقدیم به عزیز دلم، مهربونی که تمامی برای او می جوشم.

شبیه ساعت شنی من از ترانه ها پرم

شبیه زنگ مدرسه من از کلاس دلخورم

شبیه هیچ نیستم ولی شبیه می شوم

به عشق ان نگاه گرم کمی شبیه چادرم

سلام خانم عزیز من عاشق شما شدم

برای سقف خانه ات ببین شبیه آجرم

دریغ لحظه ای زد و خماری از سرم پرید

همیشه شکوه دارم از همان که زد تلنگرم

چقدر ترس وای نه ! چقدر عشق داشتم

که لحظه ای ببینی ام که ابر آسمان خورم

13/5/1387

نظرات 4 + ارسال نظر
سمانه اسحاقی پنج‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:51 ب.ظ http://samaram.blogsky.com

سروده ی زیباییست و زیباتر از آن صداقت احساس خاصی که در آن حس کردم...
یا علی

مرضیه پنج‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:32 ب.ظ

سلام.
خیلی خیلی زیبا بود.

نگین پنج‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:41 ب.ظ http://delaram62.blogsky.com

سلام
مبارک باشه امیر آقا
کم کم داره همه چیز روشن میشه !
شیرینیه ما فراموش نشه.

شمیم یکشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:32 ب.ظ http://shamimb.blogfa.com

سلام چه زیبا
چه عزیزی ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد