دلتنگ

این کلمات رو به یاد مهربانی های یکی دوست نازنین نوشتم که متاسفانه این روزها مدتیه که تویه بستر بیماری افتاده Sad
دوستان گلم براش دعا کنید .

 

 

 

 

زبان چشمهایت را می دانم  

 

زمانی که می تابی در دردزار سینه ی من  

 

من کشدارترین ابهام زمینم  

 

زمانی که می خوانیم  

 

به سوی کجایی ترین باران  

 

انعکاسم می دهی در کوچه های تنهایی  

 

من احساسی باد آورده نیستم  

 

مرا بخوان مهربان  

 

دلتنگم  

 

۲۴/۶/۱۳۸۷ 

نظرات 3 + ارسال نظر
امید صباغ نو دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:16 ب.ظ http://www.ghazalbaran.persianblog.ir

سلام
بالاخره غزلباران به روز شد
منتظرتم
http://ghazalbaran.persianblog.ir/[گل]

ایران گفتگو سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 12:04 ق.ظ http://www.iran-goftogoo.com/forums

سلام آقای درخشان
خوب هستید؟
خیلی وقته به ما سر نزنید...
چقدر شعرهای زیبایی نوشتید...حقیقتا از خوندنشون لذت بردم
از خداوند می خوام هر چه زودتر این دوست عزیزتون رو شفا بده و سلامتیش رو به دست بیاره تا شما هم شاد بشید...
خوشحالمون می کنید اگه باز هم تشریف بیارید و ما رو از نوشته های زیباتون بهره مند کنید
به امید دیدار دوست عزیز

احمد پنج‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 11:55 ق.ظ http://parchin-e-vafa.blogfa.com

سلام بر امیر خان گل ،

امیدوارم دوست نازنینت رو دوباره سالم و سرحال ببینی . خدا شفایش دهاد ...

سبز باشی

یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد