امشب های درد

گاهی وسط  کوچه پر از زحمت و زرد

من می شکنم درون یک دعوت و زرد

از رعشه ی یک سلام می سوزم و باز

در چاله ی یک نگاه پر وسعت و زرد

حس می کنم آن بارش  بی طاقت را

در جو نگاه خویش ، پر سرعت و زرد

می شورم از آن شوری دریای نمک

می میردن آن حوالی شهوت و زرد

باور بکنید این غزل بی خودی است  

من بی خودیم و لحن من لعنت و زرد

از کوچه گذشتم و ته یک بن بست

من ماندم و یک ساعت بی وحدت و زرد

27/7/1387

نظرات 4 + ارسال نظر
قایق آبی شنبه 27 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:22 ب.ظ http://www.blueboat.blogsky.com

قدم بردار بگذار که احساس نفسی تازه کند
movafagh bashi

نگار دوشنبه 29 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 12:57 ب.ظ http://negar68rs.blogfa.com

سلام.
عالی بود
من به روزم با اومدنتون خوشحالم کنید.
بای

هورمزد یعقوبی نژاد دوشنبه 29 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 03:20 ب.ظ http://hoormazd-yaghoubi.blogfa.com

درود بر تو شعرهایت حرف ندارند

الناز دارابیان سه‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 03:12 ب.ظ http://www,poupak.blogfa.com

سلام
خیلی علی و زیباست
خوشحال میشم به من سربزنی درسته چیز زیادی ندارم اما میدونی که ..................

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد