غریق عشق

تمام می شوم شبی درون اشک خویشتن
غریق عشق مدعی نمی شود دل و بدن

لباس عافیت به تن نمی کنم هزار سال
که عور ماندم خوش است و بال و پر زدن

عزیز آفتابیم درون شب مرا ببین
دوباره حبس می شوم بدون تو درون تن

به جرم عاشقی مرا کسی عذاب می کند
که زنده می کند مرا درون غربت کفن

همین که ابرها صدای درد را رها کنند
من عاشق تو می شوم درون بغض خویشتن

امیدوارم این هوا درون من وطن کند
که من بدون چشم تو نمی کنم زمین وطن

16/8/1387

نظرات 2 + ارسال نظر
رامین جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 03:10 ب.ظ http://www.bose-talaeeeee.blogsky.com/

سلام وبلاگت خیلی زیبا بود
خوشحال میشم به وبلاگ منم سر بزنی
فقط نظر یادت نره
اگه حاضری برای تبادل لینک یا لوگو
منو به نام (ورود دخترا آکیدا ممنوع!)لینک کن
بعد منو خبر کن تا لینکت کنم

علی کرمی جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 03:18 ب.ظ http://dardedoran.blogsky.com

وبلاگ خیلی خوبی داری در صورت تمایل به تبادل لینک منو خبر کن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد