در کنار آفتابم من در این شبهای تاریک
در میان مرغزاری گم شده در راه باریک
دورها را می توان با خیالاتم ببینم
با هوایی نیمه ابری با قراری گاه نزدیک
شبها باران می کنم هر عابری را در خیابان
زیر چتر خاطراتی مرده از آوار تفکیک
مرگ بر آشفتگی ها زنده بادا مردگی ها
از تماشای دقایق بارش یکریز تاک _ تیک
کرم شب تابی که دارد راه و رسم زندگی را
می نویسد روی ظلمت با هزاران باور نیک
گاه چشمک می زند از دور تا دور
می شود از خنده ی او خنده ی الله تحریک
من در این گمگشتگی ها بی تو بارانی ترینم
زیر ابری تا ابد خیس زیر خاکی سردو تاریک
12/9/1387
سلام
خیلی وقته انجمن نرفته بوداما شما هم کم پیدایی .
اشعارتون مثل همیشه زیباست .
براتون آرزوی موفقیت می کنم.