شبهای عین و شین

بشکن ؛ تمام ! بی تو غزل لفظ و مردنیست

غی غاژ های اشک من از دست بردنیست

وا کن گره نزن به شبت خواب مرده را

شبهای عین و شین و تو با قاف خوردنیست

در یک گره شبیه گره باز می شوی ، یا نه

گاهی گره گره شدنت هم شمردنیست

ای اشکهای خستگیِ من به یادتان

این لحظه های مظطربم تا نخوردنیست

شب با ستاره ها وَ من و آه با همیم

اشکی که در تو هضم شود سر سپردنیست

18/9/1387

نظرات 2 + ارسال نظر
امید صباغ نو شنبه 23 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 02:38 ق.ظ http://www.ghazalbaran.persianblog.ir

پسر سرتق سلام
این شعرو امروز دومین باره که میخونمش . اونور نظر ندادم اما اینجا میگم قشنگه . تصویرش باحالن . آفرین
سلام برسون
به وبلاگ بابا هم سر بزن
بروزم ها

شهرام بیانی چهارشنبه 4 دی‌ماه سال 1387 ساعت 03:22 ب.ظ http://fardayetazeh.persianblog.ir

که ذهن روشن تو شاعر
از شاخه شاخه های خورشیدی است ...
نگاهت را به کوچه های سیه شده ... بنشان
سحرگاه و شبانگاه /
.............................
مجموعه ی (نامه هایی که به تو نمی رسند) بعد از مجموعه ی (قط نوشته)که توسط ارشاد رد شد و مجوز نگرفت (مجوز چاپ گرفت/به این بهانه با یکی از شعرهای این مجموعه به روزم/منتظر قلم سبزتون هستم ...
پایا [گل]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد