تقویم عشق

مائیم و یک نفس که به پایان نمی رسد

تکرار می شود و به ما جان نمی رسد

 

پهنای باند سایت خدا خدا کم شده ولی

سودی از این خرافه به شیطان نمی رسد

 

از راه می رسد سر تقویم سال نو

نام اسد وَ ثور و به انسان نمی رسد

 

از کم و کیف زندگی موش و عقربی

باور کنید قصه به سامان نمی رسد

 

انسان اگر که طالع نحسش هبوط شد

جرمش به مار و سیب و گیاهان نمی رسد

 

تقویم را برای من و تو نساختند

عاشق که هیچ دم به زمستان نمی رسد

 

وقتی لباس ذهن من و تو کثیف شد

هرگز خیال ما به گلستان نمی رسد

 

آری ... دوباره خاک نفس می کشد ولی

از این نفس به ما و شما جان نمی رسد

 

ای کاش عشق را سر تقویم می زدیم

هر چند ... عاشقی که به پایان نمی رسد

 

۸۷/۱۲/۲۵


لحظه های آخر




چه خوش است لاله بودن به امید تو دمیدن

همه کوچه باغها را به خیال تو دویدن

 

سر هر قرار خسته به امید تو نشستن

به تو کهنه دل نوشتن به امید نو رسیدن

 

سر هر دقیقه عمری رصد نگاه کردن

در صد قفس شکستن به هوای تو پریدن

 

چه خوش است گاه گاهی هوس وصال کردن

و در این خیال باطل غم روزگار دیدن

 

و همیشه خط آخر سر هر قرار ِ بی تو

به امید  دیدن تو غم بی کسی ندیدن

 

و همیشه آخر خط اتوبوس دیگری را

به امید تو نشستن و دوباره نرسیدن

 

همه لحظه های دل را چه خوش است ها گرفتند

به هوای لحظه هایی که تو را دوباره دیدن

 

1387/12/1