بی تو این خاطره در راه به هم می ریزد

راه می افتم و این کوچه به ناگاه به هم می ریزید
 

یاد آن پنجره می افتم و درگاه به هم می ریزد

 

بچه گی کرده ام اما تو شبی آه نکش
 

قدرت بودن من با تو به یک آه به هم می ریزد

 

همه جا ساکت و این لحظه پر از آشوب است
 

پچ پچ فاصله در آخر این راه به هم می ریزد

 

بغض دل را همه شب چاه زنخدان نشنید
 

چونکه این بغض اگر بشکند آن چاه به هم ریزد

 

شرمگینم که فقط قصه ی ریزش دارم
 

ابر می بارد و رخسار تو ای ماه به هم می ریزد



2/2/89