خدا هست

مردي براي اصلاح سر و صورتش به آرايشگاه رفت.

در حال كر گفتگوي جالبي بينشان بوجود آمد.

آنها در مورد موضوعات و مسائل مختلفي صحبت كردند. وقتي موضوع به خدا رسيد آرايشگر گفت

من باور نميكنم خدا وجود داشته باشد.

مشتري گفت: چرا باور نميكني؟ 

كافي است به خيابان بروي تا ببيني چرا خدا وجود ندارد به من بگو اگر خدا وجود داشت آيا اين همه مريض داشتيم؟ بچه هاي بي سرپرست پيدا ميشد؟

اگر خدا وجود داشت نبايد درد و رنجي وجود ميداشت.

نميتوانم خداي مهرباني را تصور كنم كه اجازه ميدهد اين چيزها وجود داشته باشند

مشتري لحظه اي فكر كرد اما جوابي نداد ون نميخواست جروبحث كند آرايشگر كارش را تمام كرد و مشتري از مغازه بيرون رفت

در بيرون مغازه مرد ژوليده و كثيف با موهاي بلند و ريش اصلاح نشده اي را ديد مشتري برگشت و دوباره وارد آرايشگاه شد و به آرايشگر گفت ميداني به نظر من آرايشگرها هم وجود ندارند

آرايشگر با تعجب گفت چرا چنين ميگويي من اينجا هستم من آرايشگرم همين الان موهاي تو را كوتاه كردم

مشتري با اعتراض گفت: نه آرايشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هيچ كس مثل مردي كه آن بيرون است با موي بلند و كثيف و ريش اصلاح نكرده پيدا نميشد

نه بابا آرايشگرها وجود دارند موضوع اينست كه مردم به ما مراجعه نميكنند

مشتري گفت: دقيقا نكته اينست

خدا هم وجود دارد

فقط مردم به او مراجعه نميكنند و دنبالش نميگردند براي همين است كه اين همه درد و رنج در دنيا وجود دارد.

ليمن

دوستی مثل یک کتابه. چند ثانیه طول می کشه که آتیش بگیره ولی سالها طول می کشه تا نوشته بشه.

می دونی چرا شیشیه جلوی ماشین آنقدر بزرگه ولی آینه عقب آنقدر کوچیکه؟
چون گذشته به اندازه آینده اهمیت نداره. بنابراین همیشه به جلو نگاه کن و ادامه بده. 

 تمام چیزها در زندگی موقتی هستند. اگر خوب پیش می ره ازش لذت ببر، برای همیشه دوام نخواهند داشت.
اگر بد پیش می ره نگران نباش، برای همیشه دوام نخواهند داشت.

 اغلب وقتی امیدت رو از دست می دی و فکر می کنی که این آخر خطه،
خدا از بالا بهت لبخند می زنه و میگه: آرام باش عزیزم، این فقط یک پیچه نه پایان.

 
 وقتی خدا مشکلات تو رو حل می کنه تو به توانایی های او ایمان داری.
وقتی خدا مشکلاتت رو حل نمی کنه او به توانایی های تو ایمان داره.

 وقتی شما برای دیگران دعا می کنید، خدا می شنود و آنها را اجابت می کند
و بعضی وقتها که شما شاد و خوشحال هستید یادتان باشد که کسی برای شما دعا کرده است.

 نگرانی مشکلات فردا را دور نمی کند بلکه تنها آرامش امروز را دور می کند.

كليد

عشق كليد شهر قلبهاست به شرط آنكه قفل دلت هرز نباشه تا با هر كليدي باز بشه

فراموشم مكن هرگز ولي گاهي به يادآور

رفيقي را كه مي داني نخواهي رفت از يادش

كاش ميشد روي قلب سرنوشت لحظه هاي با تو بودن را نوشت

 

سوختم

ای آسمان به سوز دل من گواه باش

کز دست غم به کوه و بیابان گریختم

داری خبر که همه شب دور از آن نگاه

مانند شمع سوختم و اشک ریختم؟

مردم در کوچه های بیکسی

سنگ قبرم را نمیسازد کسی

سوختم خاکسترم را باد برد

بهترین یارم مرا از یاد برد

بی دلیل

من پنجشنبه تصادف كردم و يك عدد پاي در رفته نصيبم شد انقدر درد داره كه گاهي اوقات آرزوي مرگ ميكنم

كاش حسين شيرازي همكارم تو صرافي يه دعايي ميكرد زودتر خوب شم آخه به قول خودش دعاهاش زود به ثمر ميرسه

همه اونايي كه اين دعاشون كرده به ملكوت اعلا پيوستن

تا حالا شده احساس كني دلت ميخواد يكيو از وسط نصف كني الان اين احساسو در مورد يكي دارم نميتونم ولي انجامش بدم

حالم ازش بهم ميخوره اولين نفري كه فهميد تصادف كردم اون بود ولي نه مسیجی نه حرفی نه زنگی نه خبری و نه حتی پیام تسلیتی از این بشر نشنیدم  البته نه اینکه خیلی برام مهم باشه که اینکارا رو بکنه ها نه فقط میخواستم بدونم علتش چیه چرا از پنج شنبه تا الان من شکل علامت سوال شدم

الهی خبر مرگمو بهش بدن راحت شه بیچاره

باشه ما که خدایی نداریم ولی تو که خیلی ادعا داری تو این زمینه امیدوارم ..........

بدبختیم اینه که اصلن نمیتونم نفرینشم بکنم

خاک تو سرت پوپک

 

مشبر

بر در قلبم نوشتم كارگران مشغول كارند

اما يكي بدون توجه به نوشته پريد تو قلبم

حالا يكي بگه چطور بيرونش كنم

كل قلبمو احاطه كرده اين حشره موذي

زن

من يه زنم

من كه دستمال كاغذيت نيستم كه هر كاري دوست داري ميكني بعد ميندازيم دور

يه جوري نگام ميكني انگار لختم

جوري رفتار ميكني كه احساس ميكنم فقط به درد اين ميخورم كه ازم استفاده شه

ولي بازم من يه زنم

يكي كه احساس داره به عشق نياز داره به محبت به توجه

من واسه اين نيستم كه هوست رو باهاش تخليه كني

آخه بي انصاف منم آدمم

يه مرد هم ميتونه زن داشته باشه هم معشوق هم چيزي كه خودش اسم روش ميذاره

اما زن فقط ميتونه ازدواج كنه و بايد به شوهرش وفادار باشه وگرنه سنگسار ميشه

و زني كه نخواد ازدواج كنه يا موقعيتشو نداشته باشه مردا روش حساب ديگه اي باز ميكنن و اون وقته كه دلم ميخواد داد بزنم ........................

كه من يه زنم

چي بگم؟

سلام

خيلي وقته نشده به اينجا سر بزنم

خيلي گرفتار بودم

انقدر از خودم و اين دنيا خسته شدم كه يادم ميره دارم توش زندگي ميكنم

چي ميشد خدا منم ببينه

چي ميشد خدا منم دوست داشته باشه

چي ميشد منم به چشم خدا مي اومدم

چرا خدا گاهي اوقات آدما رو تو موقعيتهاي سخت تنها ميذاره

اصلن چرا اونارو توي اون موقعيتها ميذاره

خيليها ازم ميپرسن مشكل جسمي دارم جوابشون نه هستش من هيچ معلوليتي ندارم

من فقط خيلي تنهام خيلي خستم خيلي كوچيكم خيلي كمم

با اينكه هيكلم گندست بيشتر وقتا به چشم نميام ديده نميشم

خيليها دلمو شكستن ولي سعي كردم هميشه تا ميتونم دل كسيو نشكنم اما بازم همه همينكارو باهام ميكنن علتشو واقعا نميدونم

بارها به خودكشي فكر كردم بارها انجامش دادم ولي فايده نداشت

بارها زدم به بيخيالي ولي بازم نشد

ازت متنفرم اين جمله اي هستش كه به خودم ميگم و به كسي كه فكر ميكنه من دستمال كاغذيشم