ღ ஜღ عاشقانه های من برای توღ ஜღ

پلکهای مرطوب مرا باور کن ، این باران نیست که میبارد ، صدای خسته ی من است که از چشمانم بیرون میریزند...

ღ ஜღ عاشقانه های من برای توღ ஜღ

پلکهای مرطوب مرا باور کن ، این باران نیست که میبارد ، صدای خسته ی من است که از چشمانم بیرون میریزند...

فریدون مشیری

« دوستت دارم » را

من دلاویزترین شعر جهان یافته ام

این گل سرخ من است.

دامنی پر کن از این گل که دهی هدیه به خلق

که بری خانه دشمن

که فشانی بر دوست،

 

راز خوشیختی هرکس به پراکندن اوست!

در دل مردم عالم – به خدا -

نور خواهد پاشید

روح خواهد بخشید.

 

تو هم ای خوب من ! این نکته به تکرار بگو

این دلاویزترین شعر جهان را همه وقت

نه به یکبار و به ده بار، که صد بار بگو

« دوستم داری » را از من بسیار بپرس

دوستت دارم را با من بسیار بگو

 

فریدون مشیری

 

_____________-

 

۱

۱۰ماهه که به اینجا سر نزدم و اپ نکردم چقدر تنبل شدم !!!!!!!!!!!!!

آنشرلی

 

 

 

آنشرلی هم نشدیم.

یکی ازمون بپرسه:

آنه!

تکرارغریبانه روزهایت چگونه گذشت؟

ببوسیدش

بعد از یکسال اینجا آپ شده به مناسبت اولین سالگرد نبود بابام قدر عزیزانتون و بدونید... 

۹آذر۹۰میشه یک سال که نیست... 

 

 

نذر کــَـــردم
سفره ای پهــن کـُنم
از حــَـــ ـــ ـرف های نگفتــه ی دلم ..
....اگـــــ ـــ ــر برگـــَـــردی  

 

  

بوسیـدش ..  حتی اگه با هم دعـوای ِ بـدی کرده باشیـد .. حتی اگه بهتـون گفته باشه از این زنـدگی ِ کوفتـی خسته شـده .. حتی اگه برچسـب ِ ” بد اخـلاق ” بهـتون چسبـونده باشه

ببوسیـدش .. حتی اگه بهتـون گیر ِ بیخـود داده باشه .. گفته باشه از لباسـی که شما عاشقشین متنفـره ! .. نفهمیـده باشه شما موهـاتون رو مِش کردین !


ببـوسیـدش .. حتی اگه بـوی ِ عرق و خستگی میـده .. حتی اگه یـادش میـره جواب سلام ِ شما رو بـده .. حتی اگه خیلی وقته براتـون گُـل نخـریده !


بـبوسیـدش .. حتی اگه شما رو رنجـونده و غـرورش نمیذاره دلجـویی کنه .. حتی اگه گرسنه اس و با شما مثل ِ آشپـز ِ دربـارش برخـورد می کنه .. حتی اگه یادش میـره ازتـون تشـکر کنه !


ببوسیـدش .. وقتی براتـون یه آهنگ ِ جدیـد میذاره و می گه : ” اینـو برای تـو آوردم ! ” .. وقتی تو چشـاش پـُر ِ خواستنه .. وقتی دست های ِ ظریـف ِ دختـرونه تـون میـون ِ دستای ِ زمخت و مردونه اش گم می شن .. !


ببـوسیـدش .. حتی اگه از عصبانیت داریـد دیوونه می شید .. حتی اگه شما رو با مادرش مقایسه می کنه .. حتی اگه با حرص می خوایید از خونه بزنیـد بیـرون و اون محـکم بـازوهاش رو دورتـون حلقه می کنه و وسـط ِ جیـغ های ِ شما با خنـده می گه : ” عزیـزم ؛ کجا می خـوای بـری این وقته شب ؟! ”


بـبوسیـدش .. وقتی ناغافلی لباسـی رو خریـده که هفته ی پیش ، پشت ِ ویتریـن دیدین و فقـط یه کلمه گفتین این چه خوشگله ! .. وقتی دست هاش پـُر از خریـد خونه ان و درُ با پـاش می بنـده .. وقتی با نگاهـی پـُر از تحسین سر تا پاتـون رو برانـداز می کنه .. !


ببـوسیـدش .. حتی اگه تـوی ِ شرکـت پیـاز خورده .. حتی اگه با دوست هاش تلفنـی یک ساعـت حرف می زنه و شامتـون سـرد شده .. حتی اگه رو دنـده ی ” نه ” گفتن افتـاده .. !


شایـد فـردایی نباشـه


شایـد شما فـردا نباشیـد


شایـد اون فـردا نباشـه

گرفته شده از مطالب: ژیلا ژیلا  

۱

 

لطفا برید به سایت www.persianorarabiangulf.com به خلیج فارس رای بدید.به دوستانتون اطلاع بدین اگر عربین گلف تو گوگل برنده بشه همهی ردیاب ها و همه ی شناورهای دریایی تو منطقه خلیج فارس که به گوگل اتصال دارن تغییر نام میدن به عربین گلف.خیلی هم وقت نداره!

سخت دلتنگم

 

سایه ای بود و پناهی بود و نیست
شانه ام را تکیه گاهی بود و نیست

سخت
دلتنگم ، کسی چون من مباد
سوگ ، حتی قسمت دشمن مباد

گفتنش تلخ است و
دیدن تلخ تر

"
هست " ناگه " نیست" گردد در نظر

باورم شد ، این من
ناباورم
روی دوش خویش او را می برم
!می برم او را که آورده مرا
پاس ایامی که پرورده مرا

می برم در خاک مدفونش کنم

از
حساب خویش بیرونش کنم
راست میگویم جز این منظور نیست

چشم شاعر از
حواشی دور نیست
مثل من ده ها تن دیگر به راه

جامه هاشان مثل دل هاشان
سیاه
منتظر تا بارشان خالی شود

نوبت نشخوار و نقالی شود

هر
یکی همصحبتی پیدا کند
صحبت از هر جا به جز اینجا کند
گفتنش تلخ است و دیدن تلخ تر خوش به حالت ، خوش به حالت ای پدر

جانم میرود...

 

 

در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن 

 

من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود...

پدر من

 

 

 

 

چه بی خبر و چه پر درد و چه ناباورانه،باورش مشکل است اما به شوق آرامشی که نصیبت شده این درد را تاب می آوریم... 

 

روانت شاد،خوابت آرامترین خوابهای جهان،نام نیکت طلوع بی غروب و یاد یادهایت و عشق زیبایت جاودانه... 

  

***********

شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت

گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت

بابا

 

 

 

 من پدرم و از دست دادم  

۹آذر ۸۹ 

چه لحظه های سختی بود و چه صحنه هایی دیدم 

۴ساعت تو بیمارستان درد کشیدی اما آخ هم نگفتی  

چه بیصدا و مظلوم رفتی بابا 

بهم گفتن وقتی خاکت کنن باورم میشه که دیگه تو رفتی و کنارم نیستی 

اما باورم نشد اصلا باور نمیکنم که دیگه نیستی 

من تازه اول راهم بابا خیلی بهت نیاز دارم برگرد  

من هنوز منتظرتم  

تا ابد منتظرتم برگرد بابا

نامه رسان نامۀ من دیر شد

 

بالاخره ما هم به جمع دانشجوها پیوستیم! 

راستش و بگم یکم ترسیدم دو دل شدم امیدوارم راهم و درست انتخاب کرده باشم! 

  

****************************** 

نامه رسان  

 

 

نامه رسان نامۀ من دیر شد

کودک ولگرد فلک پیر شد

خون به رگ زال زمان شیر شد

بردۀ بیچاره ز جان سیر شد

نامۀ ما را نکند باد برد

یا که فرستنده اش از یاد برد

یا دگری بر دگری داد برد

صید شد اندر ره و صیاد برد

نامه رسان نامۀ من دیر شد

کودک ولگرد فلک پیر شد

دیده به در دوخته ام قرنها

ز آتش غم سوخته ام قرنها

چهره برافروخته ام قرنها

سوخته ام سوخته ام قرنها

نامه رسان نامۀ من دیر شد

کودک ولگرد فلک پیر شد

نامۀ یوسف به زلیخا رسید

دستخط قیص به لیلا رسید

قاصد وامق بر عذرا رسید

نامه رسان جان به لب ما رسید

نامه رسان نامۀ من دیر شد

کودک ولگرد فلک پیر شد

لک لک آوارۀ بی خانمان

روی چنار آمد و زد آشیان

جوجه بر آورد زمان در زمان

هر نوه اش شد سر یک دودمان

نامه رسان نامۀ من دیر شد

کودک ولگرد فلک پیر شد

 

امیری فیروز کوهی 

 

 

 

پ.ن:لطفا هرکس کامل این شعر و داره برام بفرسته ممنون میشم