غم بی حساب عشق

می شکند دل مرا این غم بی حساب عشق

طعنه به خواب می زند نیمه شب خراب عشق

باز شبی گذشت و او خواب مرا ربوده است

صبج به خواب میروم از تب آفتاب عشق

از لب اشک جوی من خنده دریغ می کند

رشک نمی برم به غم گر بود انتخاب عشق

من به تو دل نشانده ام ای طرب تو خواب من

گر تو رفیق می شوی هم تو بزن نقاب عشق

نظرات 1 + ارسال نظر
کامبیز یکشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 03:33 ب.ظ http://kambiz-64.blogsky.com

سلام داش امیر گل
امیدوارم سال خوبی رو در پیش رو داشته باشی
یه پا نویسنده و شاعری!
شعرات خیلی زیبا هستند ولی فرصت خوندن داستان آلاچیق رو فعلا پیدا نکردم. حتما اون رو هم می خونم.
راستی شعراتون رو چاپ نکردینه؟
موفق و پیروز باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد