امروز روز چندم تنهایی دل است / باید نشست منتظر خوابها هنوز
تا برگ های خاک گرفته نمرده اند / باید گریست در عطش آبها هنوز
دلواپس ندیدن دریای عشق مرد / این چشمهای خسته ی بی طاقتم ، چه حیف
آن زنده رود کهنه ی بی تاب می رود / در آرزوی وصل ، به مردابها هنوز