پشت ستون لحظه ها
عشقی پنهان است
اما
هر چه می گردم
خبری نیست
تنها صدا صدا
صدا دیوانه ام می کند
کنج تنهایی دلم
غربتی مهمان است
هر چه می گذرد آشناترش می یابم
ابرهای زاینده
در نگاه او هیچند
طغیانی است برای خود
اما خاموش
پشت تنهایی ها
کودکی تنها تنها
تنها در انتظار رویایی پریشان است