سفره عید

 

بندی عشق تو بودم صنما یادت هست

که بریدی زمن آن لحظه که می باید بست

 

می نشستم که تو باز آیی و حیف

که تو را باور بیماریم از خاطره جست

 

زخمی عشق تو با هیچ غم آزار ندید

غیر جور تو که با وصل ندارد پیوست

 

ماهی تنگ تو بودم که ندادی آبش

سبزه ی عید تو بودم که به پاییز نشست

 

سفره ی عید تو یک سین کم آورد آری

هفت سین تو پر از سینه عشاق شده است

نظرات 2 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:48 ب.ظ http://gol-e-maryam.blogsky.com

سلام ممنون که سرزدی
من شما رو لینک کردم شما هم اگه خواستی منو لینک کنید
ببخشید یک سوال آهنگ وبلاگم چه جوریه؟ اگه قشنگ نیست عوضش کنم
موفق باشی .


آرزوهاتو یه جا یادداشت کن و همشون رو یکی یکی از خدا بخواه . خدا یادش نمیره ، ولی تویادت میره که چیزی که امروز داری ، آرزوی دیروزت بود


مریم سه‌شنبه 21 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 07:27 ب.ظ http://gol-e-maryam.blogsky.com

سلام ممنون که سرزدی
وممنون از لینکت موفق باشی.

هر کس به طریقی دل ما می شکند بیگانه جدا دوست جدا می شکند بیگانه اگر می شکند حرفی نیست از دوست بپرسید که چرا می شکند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد