رود ؛ خانه من است
هلهله می کنم و می کوبم
کودکیم سرگردان
طاغیانه عبور می کنم و می شوبم
رود ؛ خانه من است
من نم چشم عاشقم
شسته شده در تنهایی
هر کجا برسم
می گریم و می روبم
ادامه...
دگر ز گفت و نهفت لحظه ها ــ خستم رتوش آیینه ها را نمی گدازم هیچ طنین واژه ی ناگفته می نوازد گوش ولی برای سرودن حدیث بی تو نبودن خیال من خسته است چه می شود اگر بهر بیاید ! ــــ جهان بگیرد رنگ ــــ
دگر ز آمدن هر چه می رود ـــ خستم
امیر
چهارشنبه 29 اسفندماه سال 1386 ساعت 06:27 ب.ظ