ای تمام لحظه هایت آبی

ای تمام شام تو مهتابی

شهری از نور شدی در دل و جان

بر همه فاصله ها می تابی

ای همه قصه ز رخسار تو مست

عاشقان از نگهت جام به دست

لحظه ها از پی دیدار تو آواره شدند

تا رسدند به تو واله و میخاره شدند

لحظه ها نرگس مستند ز دیدار تو شاد

یک نگه کن که شود لحظه ز تکرار آزاد

لحظه ای در خواب و لحظه ای با لبخند

چون نباشی خوابم با تغافل در بند

چون بیایی شادم با تکامل پیوند

لحظه ای اندوهم احظه ای در افسوس

بی تو در شام غریب بی تو با غم محبوس

لحظه ها را دریاب

لحظه می گذرند

برق شادی در خواب

می کند روی تو را نقش حباب

چون به چنگم آیی

روی زیبای تو مواج شود

رنگ رویا شودم نقش بر آب

لحظه ای در خوابم

                           لحظه ای با لبخند

لحظه در اندوه

                           لحظه هایی افسوسش

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد