گیاهان زرد ــ زمینش خشک ــ
لبان خفتگان پر درد
به سنگ فوت و میلادش
نشسته گرد
زمین را اعتدال فصل باران است
درختان را خیال میوه دادن سبز
ولی سنگ مزار عرصه داران سرد
زمین از ننگ هر سنگ سیاهی
فسرده پیکرش ؛
اشک است و آهی
که اینجا فصل بی فصلی است دیگر
نمی رقصد قلم
می جنبدم اشک
که اینجا در بهاران هم خزان است
قطعه هنرمندان
امامزاده طاهر کرج 10/1/87
سلام خوبی؟وبلاگ قشنگی داری من هم عاشق شعر و داستانم موفق باشی به منم سر بزن و حتما نظرت رو بگو منتظرم بابای