تقدیم به دوستی که چند ساعتی از سفر رفتن او می گذره و من احساس پیری می کنم .
به یاد او و به امید شاد و سلامت بودنش .
آنقدر بی دوست می میرم که باور کردنش سخت است
از آن تاکی که بارش نیست ساغر کردنش سخت است
چنان می سوزد این قلبم ؛ ترگ هایش گسل گشتند
زمان سکته کردن می رسد ، وقتی که از بر کردنش سخت است
بلندای خیالاتم درون چاه ویل درد گم گشته است
گلی را که زمانه خشک گردانید پر پر کردنش سخت است
بدنبال خیابانی که ته دارد نمی گردم که ولگرد بیابانم
بدون دوست حتی مصرعی را تا به آخر کردنش سخت است
خیالی نیست من تنها تر از ماه و بلند آوازه تر از آه می مانم
به جان عشق این انگیزه باور کردنش سخت است
5/9/1387
سلام
آقا امیر یک خورده از تبلیغات همراه اول یاد بگیر که همیشه یادآوری می کند هیچکس تنها نیست.
نگران نباشید هیچ کس تو این دنیا تنها نیست خدا همیشه و همه جا با شماست. در ضمن دعای ناقابل ما هم همیشه همراه همه انسانها و پدران و مادران و خواهران و برادران دینی و مسلمانمون هست.
با این حساب شما هم هیچوقت تنها نخواهید بود.
آدمک آخر دنیاست بخند
آدمک مرگ همینجاست بخند
دستخطی که تو را عاشق کرد
شوخی کاغذی ماست بخند
آن خدایی مه بزرگش خواندی
به خدا مثل تو تنهاست بخند
سلا داداش جان
شعرت خیلیییییییییییییییییییییی زیبا بود خیلییییییییییییییییییییییییییییییی. تو یه حال و هوای دیگه رفتم یاد خاطرات جوونیم افتادم .
ایشالله همیشه زنده باشی برامون شعر بگی و ما رو یاد خاطراتمون بندازی
پاینده باشی