باغبان

جاده ای نمناک
غژ غژ قدمهای باغبانی فرتوت
رقص برگ های زرد پاییزی
اندوه

بادی سرد ،لستخوانی را می ترکاند
تا شکوفایی نخواهد ماند
درختان سنگهایی خاموش
سرد

سبدهای خالی در انتظار
گویی از آمدن افسرده بهار
پیرمرد ؛ دیواری پر کنایه
جاده
تنهایی
سکوت
خواب

زمستان در امتداد افقی سرخ
گیاهان در آرزوی بهاری سبز
پرستو ها خواهند خواند
بی باغبان خواهند ماند

دلتنگ

دلم از حال شبانگاهی رفت

در تب افتاده و بی حال بخفت

دید در خواب که می آیی تو

خوش ترین لحن را با خود گفت

باز با رنج و غم از خواب پرید

هر چه کوشید دگر هیچ ندید

خواب افسون خیالات غریب

اشک و افسوس به لبهاش رسید

طعم تنهایی دوباره برخاست

خفت دیگر به خیال مردن

وقت مرگش خندید

باز هم خواب تو را او می دید