نا تمام عشق

باز با هر واژه پنهان می شوم در ناتمام عشق

برای جستنت هر روز گریان می  روم در ناتمام عشق

تمام آسمان چشم من احساس بی یاریست

تو را نازک ترین با اشکهایم می برم در ناتمام عشق

تب آشفتگی هایم تمام کوچه ها را گشت تا فردا

ولی دیروز تر از آرزوهایم کمم در ناتمام عشق

همین یک لحظه را ای آسمانت بهترین آغوش

مرا آرام کن آرام تر ای همدمم در ناتمام عشق

خلاصه / با تمام برگهای زرد من پاییز را بنگر

که بی لبخند تو هر لحظه تنها تر شوم در ناتمام عشق

روزها یاد تو را قاب گرفتم

کاش اندازه ی آغوش تو بودم ... اما
یا که هر شب به خیال تو نبودم ... اما
با نگاهت همه ی فاصله ها را کشتی
بی تو در فاصله ها گرچه غنودم ... اما

یاد دارم که همیشه غم من بودی و حیف
روزها را شب بر هم هم من بودی و حیف
آتش چشم تو را گرمی تابستان بود
کاش لبخند کم اندر کم من بودی و حیف

روزها یاد تو را قاب گرفتم ... افسوس
شب که شد غربت مهتاب گرفتم ... افسوس
جاده تا آنطرف خاطره هایم می رفت
گرمی عشق تو در خواب گرفتم ... افسوس

چشم من با تو تمام غزلش آبی بود
زردی فاصله ها ما حصلش آبی بود
یاد دارم لب شیرین تو را شب همه شب
اشتیاق دل و فکر و عملش آبی بود

19/3/1387