به جان عشق گاهی ادب آداب دارد
لباس و رسم مردم اگر از جنس نیک است
ولی اخلاق آنان دوشامبر خواب دارد
خیابان تا خیابان شبی شبگرد بودم
دلم از کوچه ها پر ، غمی کمیاب دارد
شرایط را بسنجیم همه سقراط هستیم
همه در بند بحثی که زلفش تاب دارد ..!
در این بیهودگی ها همه دل پیچه داریم
بهشت آیا درختش طناب و تاب دارد ؟
عجب رسم غریبی که رودی زنده عمری
به شوق کشف دریا ره تالاب دارد
همه مست و همه خواب همه رنگ و همه ننگ
در این بن بست معلم دیده داند ادب آداب دارد
١٣٨٨/١/٢۴
در لابلای دفتر تقدیر روز و شب
من می کشم به یاد تو تصویر روز و شب
اما چون این سیاهه پر از خط مبهم است
حقی بده که بی تو شوم پیر روز و شب
یک لحظه دیدن تو برای دلم بس است
در آسمان خسته ی دلگیر روز و شب
این آرزوی قلبی یک مرد مرده است
یک آن شود به دست تو زنجیر روزوشب
زیبا که می شوی دل من پاره می شود
در لابلای دفتر تقدیر روز و شب
8/1/1388