-
در آبی نگاه کسی گیر کرده ام
جمعه 7 تیرماه سال 1387 22:39
تقدیر ، انتظار دل و اشک رو به راه در عمق کوچه در پی دروازه ی نگاه من باز در خیال خیانت به عاقلان بی ربط می کن همه ی عمر را گناه انگار عاشقم ولی نه .... خراب تر دیوانه ام ، امیر شدم ، لیک بی سپاه با آسمان کوچه ی دل آشتی ولی ولگرد بی نهاتم اینک شبیه ماه در آبی نگاه کسی گیر کرده ام مجذوب جزر و مد کسی آشنای آه در بزم دف...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 تیرماه سال 1387 12:40
آنکه درون آرامی دارد هم چنان پندار و گفتار و کردار آرامی دارد . "بودا "
-
افسون گر شب
چهارشنبه 5 تیرماه سال 1387 09:51
سبک بودم سحرها را به یادت آسمان گرد برای دیدنت بی تاب هستم زود بر گرد ستاره ، مشتری من بودمت شبهای مهتاب تماشای تو ای افسون گر شب عاشقم کرد عزیزم چشمهایت را بتابان بر شب من شب چشم انتظاری ، بی قراری ، سوزشی سرد خودم را می کشم در آتش چشمان مستت بکش دست نوازش بر دلم ، ای کاهش درد همیشه لحظه ها را شاخه شاخه برگ تا برگ...
-
تمام لحن غریبم برایتان کادو
یکشنبه 2 تیرماه سال 1387 17:37
کمی به سوی خزانم کمی به سوی بهار کمی به دانه شبیهم کمی شبیه شکار همیشه در تب آن روزهای روشن و خوب شبانه می زنم از صورتم پتو به کنار سلام حال شما نه .... خدانگهدارت کم است کشف شما در سه روزه ی دیدار شما غروب گذشته طلوع آینده شما شراب غزلهای نوترین پندار تمام لحن غریبم برایتان کادو پر از صدای ارادت پر از غم گفتار شما...
-
غریبانه ترین
چهارشنبه 29 خردادماه سال 1387 10:22
ای اسیر قصه های بی قرار دیده ها شوق تو در ماورای گریه و خندیده ها من بدستم لاله ای از عشق دارم سرخ روی هم به قلبت قصه ها دارم من از رنجیده ها من کویری بی بهارم ؛ تشنه دریایی صبور من غروبی بی طلوعم خسته از تابیده ها عاشق روی غریبانه ترین خواب زمین چون تلاش آفتابم در تب خوابیده ها من غمم ، هر روز در چشمان عشقی دلفریب من...
-
تک ستاره
یکشنبه 26 خردادماه سال 1387 18:34
تو آن تک ستاره همان قهرمانی که شبها قرار دل آسمانی تویی شکل چشمه غم سرد بودن ولی پاک و روشن در این بی کرانی تو سازی،سرودی پر از حس بودن دلت پر ستاره ، خودت کهکشانی بدون زمان بودنت را چه گویم ! که تو ساکن شهر دور از زمانی همیشه برایت دعا کرده ام من که عاشق بمانی که عاشق بمانی ۲۶/۳/۱۳۸۷ ۱۱صبح
-
نا تمام عشق
پنجشنبه 23 خردادماه سال 1387 21:17
باز با هر واژه پنهان می شوم در ناتمام عشق برای جستنت هر روز گریان می روم در ناتمام عشق تمام آسمان چشم من احساس بی یاریست تو را نازک ترین با اشکهایم می برم در ناتمام عشق تب آشفتگی هایم تمام کوچه ها را گشت تا فردا ولی دیروز تر از آرزوهایم کمم در ناتمام عشق همین یک لحظه را ای آسمانت بهترین آغوش مرا آرام کن آرام تر ای...
-
روزها یاد تو را قاب گرفتم
چهارشنبه 22 خردادماه سال 1387 13:50
کاش اندازه ی آغوش تو بودم ... اما یا که هر شب به خیال تو نبودم ... اما با نگاهت همه ی فاصله ها را کشتی بی تو در فاصله ها گرچه غنودم ... اما یاد دارم که همیشه غم من بودی و حیف روزها را شب بر هم هم من بودی و حیف آتش چشم تو را گرمی تابستان بود کاش لبخند کم اندر کم من بودی و حیف روزها یاد تو را قاب گرفتم ... افسوس شب که...
-
عشق
دوشنبه 20 خردادماه سال 1387 10:00
یکی از واژه هایم گم شده یاران بیایید درون دفتر دل نامتان پنهان بیایید نمی دانم قرار چشمهامان یادتان هست شما را جان دل ، مهمان جاویدان بیایید تمام آسمان را اشکهایم شسته اند امروز افق پیداست تا آنسوی هیچستان بیایید من آتش می زنم خود را برای شب نشینی تان قسم این سینه خاکستر شده جانان بیایید من آسایش ندارم سایشم را بنگرید...
-
لحظه های بی تو تنها
پنجشنبه 9 خردادماه سال 1387 10:28
تنگ بی آب من امروز پر از اشک دل است در مرام عاقلان این حال و روزم باطل است مرغزار جان ما را دلبری آتش کشید آهویی در دشت مانده دلبر از وی غافل است آسمان خانه ی من بی ستاره ماند و حیف آسمان مرده هم در بند خشتی از گل است است دارم امید آسمان امشب بباری سینه چاک تا نبیند دشمنم اشکی که از خون دل است باغبان کوچه های بی کسی...
-
غربت زده
دوشنبه 6 خردادماه سال 1387 13:50
تمام آدمهایی که نمی شناختم به چشمانم آشنا می آمدند ، همه ی آنها مثل من با عجله و بدون تعلل می رفتند تا به کارهایی که فکر می کردند خیلی مهم و با ارزش است برسند . ثانیه های پیش رویشان خیلی مهم به نظر می رسید چون می کوشیدند پیش از موعد به آنها برسند . گوشه ی خیابان پهن و شلوغی که صف ماشین ها آرایش غلیظی از بوق و دود برای...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 5 خردادماه سال 1387 19:30
گویا این خانه هم مثل دل ما خالیست رنگ قالی ها ، زردی تابش خورشید نمی دارد دوست او کجا رفت کجا ! آنکه در زمزمه اش نور خدایی پر بود هر کجا هست بگویش دل قالی با اوست
-
شهر بی رحم
شنبه 4 خردادماه سال 1387 22:13
صبح خوبی آفتابی ، آسمان یکدست آبی کوچه ها از شاخه ها پر از برای شادمانی رهگذار مهربانی ، بسته بر شاخه طنابی کودکی آواز می خواند : لای لایی تاب تابی آسمان ابرو گرفته موی او دام تخیل رنگ چشمانش شرابی باد نرمی شاعرم کرد شاعر شهری سرابی راستی اینجا تمام کوچه ها از شاخه خالی هیچ لبخند لطیفی را نباشد بازتابی آسمان شهر ما را...
-
در این حوالی غریب صدای آشنا کجاست ؟
چهارشنبه 1 خردادماه سال 1387 12:06
غروب ِ کوچه پر شد از شکوفه ی خیالها سیاهی دل زمین ، کنار سرخی هوا کلاغهای مضطرب به سوی خانه می روند دوباره آسمان دل شده پر از سر و صدا در این حوالی غریب صدای آشنا کجاست ؟ صدای بازتاب دل ، شنیدن ترانه ها آهای ! آسمان بی ستاره من کجا روم ؟ به کودکی به ابتدا به پیشتر به ناکجا ! کلام عاشقانه ام درون سینه ماند و حیف نشد...
-
این همیشه بی شما را من چه نامم
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1387 10:19
من در میان ابرها شاید میان کوهها گاهی میان آتش شبهای تنهایی به امید سلام آشنایی لحظه های مبهمی را زندگی کردم زندگی کردم ؟ نمی دانم ! خیال گامهای ناتوانم از همین تک واژه می لنگد تمام لحظه های پیش رو با " لحظه " می جنگد ولی من در کلاخود وجودم هرز غم دارم همیشه در تمام کوچه ها عطر شما را محترم دارم در آن شبهای مهتابی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1387 18:24
زندگی مانند کودکی است که اگر می خواهید بخواب نرود ، پیوسته باید او را سرگرم نگاه دارید . ولتر
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1387 20:00
امروز روز چندم تنهایی دل است / باید نشست منتظر خوابها هنوز تا برگ های خاک گرفته نمرده اند / باید گریست در عطش آبها هنوز دلواپس ندیدن دریای عشق مرد / این چشمهای خسته ی بی طاقتم ، چه حیف آن زنده رود کهنه ی بی تاب می رود / در آرزوی وصل ، به مردابها هنوز
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1387 20:30
باید لب فرو بست و بازو گشود و کار کرد و دم نزد و یقین نمود که کلید طلایی کامیابی کار و کوشش است . "بزرگمهر حکیم "
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1387 21:23
اندیشه ها ، رویاها ، آهها ، آرزوها و اشکها از ملازمان جدایی ناپذیر عشق می باشند . "شکسپیر"
-
این آخرین چکامه ی دردم برای توست
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1387 23:09
دیروز رفته بود دلم پیش پنجره تا با تمام غربت کوچه صدا کند تا با تمام رنج تو را همنشین دل عاشق شود ؛ ولی نشد این ادعا کند دیروز نام تو هر سوی کوچه بود طاقت نداشتم که ببینم نشانه را آخر نشان فوت شما توی کوچه بود . . . . آنکس که بود در همه جار می کشید : " هرگز نمیرد آکه دلش زنده شد به عشق " امروز دشمنان تو ، رویین تن...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1387 18:17
سعادتمند مردی است که از هر خبط و خطایی که از او سر بزند ، تجربه ای جدید به دست آورد . " سقراط "
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1387 09:43
هرگز مردی ولو بسیار نادان را ندیدم که از وی چیزی نتوانسته باشم بیاموزم . "گالیله " ز طفلی آنچه به من یاد داد استادم به غیر عشق برفت آنچه بود، از یادم "عارف قزوینی"
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1387 22:59
آنکه غالب بر زبان است در امان است . حضرت علی علیه اسلام
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 اردیبهشتماه سال 1387 17:25
آفت کار دلبستگی نداشتن به آن است . امام رضا علیه السلام
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 اردیبهشتماه سال 1387 13:35
دست توانای بدبختی و مصیبت ، بهتر از انگشتان نیکبختی و اقبال هر خطا و اشتباهی را به انسان نشان می دهد ، زیرا سعادت و اقبال هرگز حقایق اشیاء را به چشم انسان ظاهر نمی سازد و او را بر باطن امور عالم واقف نمی نماید . "دانیال نبی"
-
مهتاب عزیزم
جمعه 6 اردیبهشتماه سال 1387 09:47
مهتاب عزیزم ، تو چه باشی چه نباشی با نور تو این راهروان کار ندارند وقتی که همه خواب شدند با تو چه کاری این خواب روان طاقت عیار ندارند عشاق همه محتسب جنس لطیفند این خام دلان عاقبت دار ندارند اینجا " پریا " اشک به چشمند و غمین ،آه در شهر عروسی است ولی کار ندارند از گفتن زیبایی تو دل به هراسند ذوق طلبت هست ، علمدار...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1387 21:41
زندگی حتی با عشق گمشده نیز شیرین تر از زندگی بی عشق است . " تاگور"
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1387 10:12
ای نو گل جاوید که در باغچه رستی هنگامه ی رشد است مکن صحبت سستی چون بلبل عاشق ز تو بیمار نشیند پر کن قدحت از لب میناب درستی
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1387 20:32
آسایش آدمی در زندانی کردن زبان است . حضرت رسول که صلوات خدا بر او و خاندانش باد
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1387 13:54
در خانه ی دل هیچ غباری ز جفا نیست در آبی چشمان خبری غیر وفا نیست بردار تو ره توشه غم عشق و دگر هیچ تا راه من و تو ، قدمی غیر صفا نیست